تــنــتــ را کــوکــ کــטּ ســاعــتــ بامــבاב ...

تــیــکــ تــاکــ مــیــخــواهـב בلمــ !!

ســاعــتــ عــشــــــقــ بــازیـــسـتـــ ..

ثــانــیـــہ بـــ ـہ ثــانــیـــہ בر آغــوشـتـــ خــواهــمـــ مــانــב ..

چــ ـــہ آهــنــگــ בلــنــشـیــنــﮯ  בارב ...

تــیــکـــ تــاکـــ آغــوشـتـــ .. !!

هنگامی که
دست هایم را
به وسعت
همه ات
بــــاز می کنم

آنگاه
هیچ را بغل می کنم

و
این است همه ی
.
.
.
سهم من از تــ ــ ـــو

فرسنگ ها دور تر از اینجا

کسی بدنبال من می گردد..

این شعر را دست به دست به او برسانید

تا بداند

من نیمه ی گمشده ی کسی نیستم..

شنیدیم٬ میگن

وقتی یه دختر بخاطر یه پسر اشک میریزه ،

یعنی واقعن دوسش داره

اما ....وقتی یه پسر بخاطر یه دختر اشک بریزه ،

یعنی دیگه هیچوقت نمیتونه کسیو مثل اون دوست داشته باشه

می دانی … !؟ به رویت نیاوردم … !

از همان زمانی که جای ” تو ” به ” من ” گفتی : ” شما “

فهمیدم

پای ” او ” در میان است . .

نه حضورت را میفهمم نه وجودت را

مطمئنم اما چیزی در تو هست ک مرا ب دوست داشتن وا میدارد